طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

۲۱ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

یه روز دیگه اومد و من هستم، خورشید هنوز مثل هر روز از مشرق طلوع کرده و داره مسیر همیشگی اش رو به مغرب طی می کنه. صدای گنجشکها رو می شنوم، صدای دل نشین مادر هست، بغل کردن پدر آرومم می کنه، هنوز آب به همون گواراییه که بود، گرمای تابستون با همه سختی اش وقتی بهش فکر می کنم شیرینه و عمر به همون سرعت می گذره چه من بابت بهای گزافی که می پردازم به خودم فرصت چشیدن طعم تک تک این لحظات رو بدم و چه نه. 
دو سه روز پیشم همینطور بود، روزی که حرمت دلم رو شکستن و حرمت ارزشهای گرانبهایی که داشتم و قدر ندونستم رو یادآوری کردن برام. حالا همه چیز عادیه، پیش از اینها گفته بودم برای من همه چیز با دلیل و برهان شروع می شه و چیزی که به دل وصل باشه گم نمی شه. وقتی علتهای واسطه نباشن، بودن معلول بی معناست. وقتی دلیل دوستی حرمت نگه داشتن باشه و پاکی، انصاف باشه و جوانمردی، با بی انصافی و ناجوانمردی دلیلی باقی نمی مونه برای موندن. من دل به ظاهر و پول و مقام و مرتبه و صورت نبسته بودم که این فانی ترین چیزها که هنوز هستن جای برگشتی باقی بگذاره. من دل به نیتها و اهداف و انگیزه هایی سپرده بودم که باورم بود تو  وجودت هست و نبود.
اون روز که خدای نادیدنی رو به چشم دیدم فهمیدم، همه دنیا هم که جمع شه روی هم، یه جا، ارزشش رو نداره. هیچ چیز ارزشش رو نداره. که همه دنیا هم تنها بخش کوچیکی از آفرینش بی نهایت خدای لایتناهیه که به یک باره، با همه عظمت غیر قابل درکش تو قلب تک تک ما ادمهای حقیر قرار گرفته و این عظمت بی منتها بی مرزترین و بزرگترین وجه مشترک ما ادمهاست. همینه که ریشه محبت می شه و دوست داشتن، واسطه عشق می شه و وابستگی، دلیل زندگی می شه و حتی جدایی. همه دنیا هم که جمع شه یه جا، باز ارزش ذره ای آسیب رسوندن به این جوف تو خالیه پرخون ِ لایتناهیه با عظمت رو نداره چه برسه به شکستنش، به مبادله اش با دنیا، به فریبش حتی بنا به مصلحت های بی منطق.
همه چیز عادیه و من خوبم، شکر و سپاس بی حد لایق قادر مطلقیه که هرگز رهام نکرده اگرچه بارها و بارها حرمت شکستم و معترفم به بنده ناسپاس و بدی بودن. من همه دنیا رو به وسعت قلبم با دوست داشتن مبادله کرده بودم و وسعت روحم به دنیا و فریب فروخته شد. شکستی متوجه من نیست که صاحب خونه خودش به اسرار آگاهه ولی گمان نکنم چنین بهای گزافی ارزش بالا رفتن از پله های نردبون ترقی! به زعم تو رو داشته باشه و طمع چه سخت سیری ناپذیره...
و من اما تسلیم بودن رو پیش از اینها آموختم. این غروب نیست، طلوعی دوباره است و ایمان دارم به حکمت و مهر بی نهایتت پرودگار لطیف، بخشنده و بلند مرتبه ام و بابت گناهانم ازت معذرت می خوام و تهش همچنان که خورشید هست و نفس می آید و میره و دل هنوز پابرجاست، امید به بخشش و لطف و رحمت تو هست و تو علیم و حکیمی. دوستت دارم.
باران سیفی
۲۲ تیر ۹۰ ، ۰۹:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

«کل ما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم...»

باران سیفی
۱۰ تیر ۹۰ ، ۱۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مبعث رسول الله (ص) بر همگی مبارک

باران سیفی
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۱:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سرت را قدری بیاور جلوتر تا باز هم آهسته‌تر بگویم:
بهترین دوست انسان، انسان است نه کتاب. کتابها، تا آن حد که رسم دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد نه در لابه‌لای کتاب‌ها. تو در کوه‌ها، در جاده‌ها، و در کنارِ ستمدیدگان واقعی، رسم زندگی را یاد خواهی گرفت نه با غوطه خوردن در آثاری که در اتاقهای دربسته نوشته شده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانسته‌اند و قایقی در تن توفان را...

یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی

پی نوشت: نشونه ها می گن بعد از فرونشستن این طوفان دیگه هیچ چیز مثه قبل نیست. نشونه ها می گن پلهای پشت سرت بدجوری خراب شدن، احتمالا از پس تو برنمیاد درست کردنشون، نشونه ها می گن طوفانها و خرابی ها همیشه هم اونقدر بد نیستن که ما فکر می کنیم. نشونه ها می گن این تویی که باید انتخاب کنی بری یا بمونی، بگذری یا بسازی. گاهی لازمه آدم حتی خودش رو بذاره و بره، نشونه ها فقط نشونه ان. ...
باران سیفی
۰۸ تیر ۹۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سرت را قدری بیاور جلوتر تا باز هم آهسته‌تر بگویم:
بهترین دوست انسان، انسان است نه کتاب. کتابها، تا آن حد که رسم دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد نه در لابه‌لای کتاب‌ها. تو در کوه‌ها، در جاده‌ها، و در کنارِ ستمدیدگان واقعی، رسم زندگی را یاد خواهی گرفت نه با غوطه خوردن در آثاری که در اتاقهای دربسته نوشته شده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانسته‌اند و قایقی در تن توفان را...

یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی

پی نوشت: نشونه ها می گن بعد از فرونشستن این طوفان دیگه هیچ چیز مثه قبل نیست. نشونه ها می گن پلهای پشت سرت بدجوری خراب شدن، احتمالا از پس تو برنمیاد درست کردنشون، نشونه ها می گن طوفانها و خرابی ها همیشه هم اونقدر بد نیستن که ما فکر می کنیم. نشونه ها می گن این تویی که باید انتخاب کنی بری یا بمونی، بگذری یا بسازی. گاهی لازمه آدم حتی خودش رو بذاره و بره، نشونه ها فقط نشونه ان. ...
باران سیفی
۰۸ تیر ۹۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
خدای تعالی او را گوید که می پنداشتی که آن به قوت و به فعل و به عمل تو خواهد شدن آن سنّت است که نهاده ایم یعنی آنچه تو داری در راه ما بذل کن بعد از آن بخشش ما در رسد درین راه بی پایان تو را می فرماییم که به این دست و پای ضعیف سیر کن. ما را معلوم است که به این پای ضعیف این راه را نخواهی بریدن بلکه به صد هزار سال یک منزل نتوانی ازین راه بریدن الا چون درین راه بروی چنانکه از پای درآیی و بیفتی و تو را دیگر هیچ طاقت رفتن نماند....
مولانا
* ملاصدرا
باران سیفی
۰۷ تیر ۹۰ ، ۲۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
فقط همین یه قلم کم بود که به حول و قوه الهی جور شد. دانشکده تهدید کرده اگر تا آخر مرداد ماه دفاع نکنم اخراج می شم :-o
البته منظورم دفاع از پایان نامه است وگرنه حق مظلوم که همیشه ی تاریخ پایمال شده و می شه و اساسا کسی اجازه دفاع بهش نمی ده چه برسه به تعیین ضرب الاجل! :-|
باران سیفی
۰۵ تیر ۹۰ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
نمی دونم بچه هام چشون شده که اینقد دلشون گرفته، از صبح که بیدار شدن دوتایی کز کردن ته تنُگ و همینجوری چسبیدن به هم صداشونم در نمیاد. حال شیطونی هم ندارن. هر چی باهاشون حرف زدم انگار نه انگار، فقط از پشت شیشه زل زده بودن بهم و همچین عاقل اندر سفیه نگاهم می کردن که خودم پشیمون شدم از مزاحمتم. حالا دیگه از یه چیزی مطمئنم. می دونی، گاهی آسمون دل ماهی هم بارونی میشه، فکر کنم ماهی هام هوای دریا زده به سرشون، اما آخه اونا که قبل از این هیچ وقت دریا رو ندیدن...
باران سیفی
۰۳ تیر ۹۰ ، ۱۶:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست....

باران سیفی
۰۳ تیر ۹۰ ، ۱۶:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست....

باران سیفی
۰۳ تیر ۹۰ ، ۱۶:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر