طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

اَللَّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَناعَةِ، وَ شکاسَةٍ الخلق, و الحاح الشهوة, و ملکه الحمیة, و مُتابَعَةِ الْهَوى‏، وَ مُخالَفَةِ الْهُدى‏، وَ سِنَةِالْغَفْلَةِ، وَ تَعاطِى الْکُلْفَةِ، وَ ایثارِ الْباطِلِ عَلَى الْحَقِّ...
وَالْاِصْرارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَاسْتِضْغارِ الْمَعْصِیَةِ، وَاسْتِکْبارِ الطّاعَةِ، وَ مُباهاةِ الْمُکْثِرینَ، وَالْاِزْرآءِ بِالْمُقِلّینَ، وَ سُوءِ الْوِلایَةِ لِمَنْ تَحْتَ اَیْدینا، وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعارِفَةَ عِنْدَنا، اَوْ اَنْ نَعْضُدَ ظالِماً، اَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً، اَوْ نَرُومَ ما لَیْسَ لَنا بِحَقٍّ، اَوْ نَقُولَ فِى الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ...
وَ نَعوُذُ بِکَ اَنْ نَنْطَوِىَ عَلى‏ غِشِّ اَحَدٍ، وَاَنْ نُعْجَبَ بِاَعْمالِنا، وَ نَمُدَّ فى امالِنا...
وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّریرَةِ، وَاحْتِقارِ الصَّغیرَةِ، وَ اَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنا الشَّیْطانُ، اَوْیَنْکُبَنَا الزَّمانُ، اَوْیَتَهَضَّمَنَا السُّلْطانُ وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَناوُلِ الْاِسْرافِ، وَ مِنْ فِقْدانِ الْکَفافِ وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَماتَةِ الْاَعْداءِ...
وَ مِنَ الْفَقْرِ اِلَى الْاَکْفاءِ، وَ مِنْ‏ مَعیشَةٍ فى شِدَّةٍ، وَ میتَةٍ عَلى‏ غَیْرِ عُدَّةٍ...
وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ‏الْحَسْرَةِ الْعُظْمى‏، وَالْمُصیبَةِ الْکُبْرى‏، وَ اَشْقَى الشَّقآءِ، وَ سُوءِ الْمَابِ، وَ حِرْمانِ الثَّوابِ، وَ حُلُولِ الْعِقابِ...
 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ اَعِذْنى مِنْ کُلِّ ذلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ جَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

پی نوشت: خدایا بخاطر سعادت بودن کنار بهترن بنده هات، بخاطر کارم و همکارام و توفیق بودن تو این پروژه بینهایت سپاسگذارم. از هدایت و رحمتت محرومم مکن...
باران سیفی
۲۰ بهمن ۹۰ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
فبادروا العمل و خافوا بغتة الأجل فإنه لا یرجی من رجعة العمر ما یرجی من رجعة الرّزق. ما فات الیوم من الرزق رجی غدا زیادته و ما فات أمس من العمر لم یرج الیوم رجعته، الرّجاء مع الجائی و الیَاس مع الماضی.

یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
تولدم مبارک...

* Cesare Pavese
باران سیفی
۱۸ بهمن ۹۰ ، ۲۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یعنی هی ببینی با دستهای مهربان و آغوش گرمش روزی هزار بار از مرگ نجاتت می ده و باز همون نمک نشناسی باشی که بودی...

پی نوشت: امروز یه بار دیگه مرگ به فاصله هزارم ثانیه ازم گذشت و به تصادمی ختم شد تصادف وحشتناکی و باز من موندم و شرمندگی و همون کوله بار خالی و روی سیاه و سرمای زمستان و حکایت ذغال...

باران سیفی
۱۷ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
The consequences of today are determined by the actions of the past. To change your future, alter your decisions today.
باران سیفی
۱۴ بهمن ۹۰ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
The consequences of today are determined by the actions of the past. To change your future, alter your decisions today.
باران سیفی
۱۴ بهمن ۹۰ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باران سیفی
۰۶ بهمن ۹۰ ، ۱۱:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باران سیفی
۰۶ بهمن ۹۰ ، ۱۱:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
و گفت :«نماز و روزه بزرگ است لیکن کبر و حسد و حرص از دل بیرون کردن نیکوتر است...»

ابوالحسن خرقانی (تذکره الاولیاء عطار)
باران سیفی
۰۲ بهمن ۹۰ ، ۱۳:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
گاهی وقتا، همه چی خوبه، هیچی کم نیست، همه چی سرجاشه، همه بهت توجه می کنن، تو کارا موفقی، کم و کسری نیست، هیچ مشکلی نیست، اما انگار هیچی سرجاش نیست، هیچی نیست، هیچ کس نیست. بعضی وقتا آدم دنبال بهونه می گرده واسه دنیای غمش، واسه تنهایی اش، واسه دلش، اما هر چی دور و برش می گرده هیچی پیدا نمی کنه که متوسل بشه بهش و بکندش پیراهن عثمان و ازش بهونه بسازه واسه خراب کردن. بعضی وقتا آدم کوره، سرگردونه، گیجه...
اونی که پی اش می گردم، اونی که توجهش رو می خوام، اونی که دلم از دستش داغونه، اونی که همه ذهن و روحم تشنه توجه خاصشه و همه عالم رو کردم بهونه واسه نزدیکی بهش، واسه جلب نظرش، واسه بدست آوردن دلش، هیچ کس از آدمهایی که دورم هستن و نیستن نیست، هیچ کدوم از چیزایی که دارم و ندارم نیست، هیچ آرزو و رویا و خواسته و کمبودی نیست، اون تویی...
پی تو می گردم، پی بهونه تو بی بهونه، پی توجه تو، نگاه تو، مهر تو.
سرگشته تو ام، گم شده و حیرون، حیرون این تنهایی تنها که جز تو هیچ کس نمی تونه پُرش کنه برام. مدتی هست که فهمیدم یه جایی هست تو قلب آدم که تنهای تنها جای تواِ، که هیچ کس توش راه نداره، که آدم تنها است، که همه عالم بهونه است که این تنهایی رو از یادش ببره و آدم سخت تنها است.
و من، تنهام، تنهای تنها، سرگشته و ویرونم، منتظر نگاه تو، دلتنگ تو، همه عالم بهونه شده که خراب شه رو سرم! که توجه تو رو بگیرم، که یه جوری، خرابی هایی رو که به بار آوردم مثه یه بچه بندازم تقصیر بقیه و خودمو لوس کنم برای تو و بشم بنده ات، بشی خدام، بشم عبدت، بشی معبودم، سخته اخه پای اشتباه وایسادن، سخته صبر کردن، سخته قبول کم طاقتی، کم ظرفیتی، سخته کشیدن این بار، بی تو همه چیز سخته، بی تو هیچ چیز نیس، هیچ کس نیست، بی تو آروم نداره قلبم، بی تو نیستم، هیچ چیز نیستم.
هستم کن به هستی خودت و زنده کن به دم مسیحایی روح مرده و قلب فسرده ام رو که بی تو نیستم پروردگارم، مدتها است نیستم...
باران سیفی
۰۲ بهمن ۹۰ ، ۱۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر