طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

۶۴ مطلب در شهریور ۱۳۸۹ ثبت شده است

راستی راستی عجیبیم هاا! ما زن ها رو می گم...
البته نمی دونم این تصمیمات و عملکردهای ضربتی من عمومیت داره و میشه تعمیمش داد به بقیه هم جنسانم یا نه، اما به نوبه خودم اعتراف می کنم که عجیبم! و خدایی اش یه وقتایی خودم هم از کارای خودم انگشت حیرت در دهان همینطور عاجز می مونم به این همه ابیلیتی! یه جا و بدون شرح.... اگه مهربون باشم و عاشق و رام، بهتر از من تو دنیا وجود نداره تو محبت بی شائبه و خالص، اما امان از وقتی اوضاع بر وفق مراد نچرخه، صدای ساز مخالف بگوش برسه و قورباغه ابوعطا بخونه، حالا برو پیدا کن پرتغال فروش رو...

پی نوشت: در ضمن فکر نکنی حواسم نیست ها، یه چند روزی سر نزدم اینجا حداقل یه بار نیومدی به ماهی هام غذا بدی! طفلکی ها لاغر شدن سوای اینکه خودم شنیدم دلشون خیلللللی برام تنگ شده بود :)
می بینی، همه از تو مهربونترن...
باران سیفی
۱۳ شهریور ۸۹ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
هنوز اون روی منو ندیدی
حالا نشونت می دم وقتی می گم «من در هاله نمی مانم» یعنی چی!
اگه منو می شناختی می دونستی وقتی تصمیممو بگیرم و اراده کنم چیزی نمی تونه مانعم بشه
حالا دیگه فقط می تونم بگم برات متاسفم!
باران سیفی
۱۳ شهریور ۸۹ ، ۱۰:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
حرف ها دارم
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت می گشایی !
چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

در کجا هستی نهان ای مرغ !
زیر تور سبزه های تر
یا درون شاخه های شوق ؟
می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می شویی کنار چشمه ادارک بال و پر ؟

هر کجا هستی ، بگو با من .
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.
آفتابی شو!
رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر.
مار برق از لانه اش بیرون نمی آید.
و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا.
روز خاموش است، آرام است.
از چه دیگر می کنی پروا؟

«سهراب»
باران سیفی
۱۳ شهریور ۸۹ ، ۱۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
حرف ها دارم
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت می گشایی !
چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

در کجا هستی نهان ای مرغ !
زیر تور سبزه های تر
یا درون شاخه های شوق ؟
می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می شویی کنار چشمه ادارک بال و پر ؟

هر کجا هستی ، بگو با من .
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.
آفتابی شو!
رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر.
مار برق از لانه اش بیرون نمی آید.
و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا.
روز خاموش است، آرام است.
از چه دیگر می کنی پروا؟

«سهراب»
باران سیفی
۱۳ شهریور ۸۹ ، ۱۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ عَظُمَ یا سَیِّدى اَمَلى وَسآءَ عَمَلى فَاَعْطِنى مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلى وَلا تُؤ اخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى فَاِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجازاهِ الْمُذْنِبینَ وَحِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکافاهِ الْمُقَصِّرینَ...
باران سیفی
۰۹ شهریور ۸۹ ، ۲۳:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ عَظُمَ یا سَیِّدى اَمَلى وَسآءَ عَمَلى فَاَعْطِنى مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلى وَلا تُؤ اخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى فَاِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجازاهِ الْمُذْنِبینَ وَحِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکافاهِ الْمُقَصِّرینَ...
باران سیفی
۰۹ شهریور ۸۹ ، ۲۳:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
ای مردم! هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل سرآمد زندگی، و فرار از مرگ رسیدن به آن است، چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات! که این، علمی پنهان است.
اما وصیّت من نسبت به خدا، آن که چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و نسبت به پیامبر«صلی الله علیه و آله» این است که سنّت و شریعت او را ضایع نکنید.
این دو ستون محکم را برپا دارید و این دو چراغ را فروزان نگهدارید و تا آن زمان که از حق منحرف نشده اید، سرزنشی نخواهید داشت، که برای هر کس به اندازه توانایی او وظیفه ای تعیین گردیده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفیف داده شده است زیرا که: 
پروردگار رحیم، و دین استوار، و پیشوا آگاه است. من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد. خدا شما و مرا بیامرزد.
اگر از این ضربت و در این لغزشگاه نجات یابم، که حرفی نیست، اما اگر گام ها بلغزد و از این جهان بروم، ما نیز چون دیگران در سایه شاخسار درختان، مسیر وزش باد و باران، و زیر سایه ابرهای متراکم آسمان پراکنده می شویم، و آثارمان در روی زمین نابود خواهد شد. من از همسایگان شما بودم، که چند روزی در کنار شما زیستم، و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن پس از آن همه گفتار باقی نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بی حرکتی دست و پا و چشم ها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایی و از هر سخن موثری عبرت انگیزتر است. 
وداع و خداحافظی من با شما چونان جدایی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ایّام زندگی مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست...پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری بر جای من نشست، مرا خواهید شناخت...

خطبه 149 نهج البلاغه (در سال 40 هجری در بیستم رمضان قبل از شهادت)
باران سیفی
۰۹ شهریور ۸۹ ، ۱۸:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه​ای در ذکر یارب یارب است

کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف
صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است

شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست
تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است

عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است

من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است

اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است

آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می​زند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است

آب حیوانش ز منقار بلاغت می​چکد
زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است
باران سیفی
۰۹ شهریور ۸۹ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه​ای در ذکر یارب یارب است

کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف
صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است

شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست
تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است

عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است

من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است

اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است

آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می​زند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است

آب حیوانش ز منقار بلاغت می​چکد
زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است
باران سیفی
۰۹ شهریور ۸۹ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
تو این شبها قراره به قد هر کس تقدیرش رقم بخوره
قد من یکی که قدر این حرفها نیست، همه امیدم به مهر و بخشندگی قادر مطلقه...
باران سیفی
۰۷ شهریور ۸۹ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر