طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

۴۳ مطلب در تیر ۱۳۸۹ ثبت شده است

Every day I write the list

Of reasons why I still believe they do exist

(a thousand beautiful things)

And even though it's hard to see

The glass is full and not half empty

(a thousand beautiful things)

So... light me up like the sun

To cool down with your rain

I never want to close my eyes again

Never close my eyes

Never close my eyes



I thank you for the air to breathe

The heart to beat

The eyes to see again

(a thousand beautiful things)

And all the things that's been and done

The battle's won

The good and bad in everyone

(this is mine to remember)

So ...

Here I go again

Singin' by your window

Pickin' up the pieces of what's left to find



The world was meant for you and me

To figure out our destiny

(a thousand beautiful things)

To live

To die

To breathe

To sleep

To try to make your life complete

(yes yes)

So ...

Light me up like the sun

To cool down with your rain

I never want to close my eyes again

Never close my eyes

never close my eyes ...

That is everything I have to say

(that's all I have to say)

باران سیفی
۰۹ تیر ۸۹ ، ۲۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
Every day I write the list

Of reasons why I still believe they do exist

(a thousand beautiful things)

And even though it's hard to see

The glass is full and not half empty

(a thousand beautiful things)

So... light me up like the sun

To cool down with your rain

I never want to close my eyes again

Never close my eyes

Never close my eyes



I thank you for the air to breathe

The heart to beat

The eyes to see again

(a thousand beautiful things)

And all the things that's been and done

The battle's won

The good and bad in everyone

(this is mine to remember)

So ...

Here I go again

Singin' by your window

Pickin' up the pieces of what's left to find



The world was meant for you and me

To figure out our destiny

(a thousand beautiful things)

To live

To die

To breathe

To sleep

To try to make your life complete

(yes yes)

So ...

Light me up like the sun

To cool down with your rain

I never want to close my eyes again

Never close my eyes

never close my eyes ...

That is everything I have to say

(that's all I have to say)

باران سیفی
۰۹ تیر ۸۹ ، ۲۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
انگار آدما یادشون رفته هر چی رو اهلی کنن، تا ابد مسئولش هستن...
باران سیفی
۰۹ تیر ۸۹ ، ۲۲:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
اِلهى اَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتى، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتى، وَاَماتَ قَلْبى عَظِیمُ جِنایَتى، فَاَحْیِهِ بِتَوْبَة مِنْکَ یا اَمَلى وَبُغْیَتى، وَ یا سُؤْلى وَمُنْیَتى، فَوَعِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوُبى سِواکَ غافِراً، وَلا اَرى لِکَسْرى غَیْرَکَ جابِراً، فَاِنْ طَرَدْتَنى مِنْ بابِکَ فَبِمَنْ اَلُوذُ، وَاِنْ رَدَدْتَنى عَنْ جَنابِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ، فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى وَافْتِضاحى، وَوالَهْفاهُ مِنْ سُوءِ عَمَلی وَاجْتِراحى، اَسْئَلُکَ یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکَبیرِ، وَیا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ، اَنْ تَهَبَ لى مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى فى مَشْهَدِ الْقِیامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَغَفْرِکَ، وَ لاتُعْرِنى مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکَ، اِلـهى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبى غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَاَرْسِلْ عَلى عُیُوبى سَحابَ رَاْفَتِکَ، اِلـهى هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الاْبِقُ اِلاَّ اِلى مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ، اِلهى اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً فَاِنّى وَعِزَّتِکَ مِنَ النّادِمینَ، وَاِنْ کانَ الاِْسْتِغْفارُمِنَ الْخَطیـئَةِ حِطَّةً فَاِنّى لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى، اِلـهى بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ عَنّىِ اعْفُ عَنّى، وَبِعِلْمِکَ بى اِرْفَقْ بى...
یا مُجیبَ الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یاجَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ اِلَیْکَ، وَ تَوَسَّلْتُ بِجَنابِکَ وَتَرَحُّمِکَ لَدَیْکَ، فَاسْتَجِبْ دُعآئى، وَ لا تُخَیِّبْ فیکَ رَجآئى، وَ تَقَبَّلْ تَوْبَتى، وَکَفِّرْ خَطیئَتى بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
باران سیفی
۰۷ تیر ۸۹ ، ۱۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
امشب سبکتر می زنند این طبل بی هنگام را
یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را

یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را

گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می دهی
جز سر نمی دانم نهادن عذر این اقدام را

چون بخت نیک انجام را با ما به کلی صلح شد
بگذار تا جان می دهد بدگوی برفرجام را

سعدی علم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان
ما بت پرستی می کنیم آن گه چنین اصنام را
باران سیفی
۰۶ تیر ۸۹ ، ۱۹:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
امشب سبکتر می زنند این طبل بی هنگام را
یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را

یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را

گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می دهی
جز سر نمی دانم نهادن عذر این اقدام را

چون بخت نیک انجام را با ما به کلی صلح شد
بگذار تا جان می دهد بدگوی برفرجام را

سعدی علم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان
ما بت پرستی می کنیم آن گه چنین اصنام را
باران سیفی
۰۶ تیر ۸۹ ، ۱۹:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
طاقت خودمو ندارم گاهی اوقات، فکر کنم این جور موقع ها پر دادن مرغ احساس شاید، شاید، بهترین راه باشه...چاره دیگه ای دارم؟؟ ندارم...از زیر پوست این تن خاکی درآ، پر بکش، پر بکش و برو تا بی نهایت. روحم اسیره هنوز اما تو تا بال هات توان پر زدن و شکافتن این آسمون بی نهایت رو دارن، برو، آزادی...
باران سیفی
۰۶ تیر ۸۹ ، ۱۹:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
قطعه موسیقی زیبای کیهان کلهر رو گوش می کنم، آواز دشتی، آهنگ 8 ام از آلبوم Silk Road Journey. اسم این قطعه رو گذاشتم بارون برای خودم، گوش می دم و غرق می شم تو افکارم...
من عاشق این قطعه ام و عاشق هر آونچه منو به یاد تو بندازه، همیشه جدا شدن از خودی خودم به معنای نزدیک تر شدنم به تو نیست، گاهی اوقات هر قدر بیشتر تو خودم غرق بشم حضور تو رو بیشتر درک می کنم...دلم برات تنگ شده، مدتی می شه در محضرت حضور دارم اما نیستم، مدتی می شه بی تو با تو ام، مدتی می شه درست ننشستم باهات حرف بزنم، مدتی می شه رابطه مون انگار دیگه مثه قدیما نیست. مدتی می شه حس می کنم دارم ازت دور می شم، فاصله می گیرم، روزمره گی هم خوب داره می پوشونه این فاصله رو که هر روزم بیشتر و بیشتر میشه اتفاقا، اتفاقا!؟ یعنی واقعا اتفاقیه؟؟ دوستت دارم. می دونی که دوستت دارم، فاصله ای بین قلب من و تو نیست، به هر کی هر دروغی بگم اینو نمی تونم از تو پنهان کنم...دوستت دارم؟؟
مراقبم باش، هستی؟؟ پس چرا هر روز که می گذره برای خودم و تو دلتنگ تر می شم...تو مالک و صاحب اخیار منی، دوست داشتی امتحانم کنی، یه بار دیگه، اصلا هزار بار دیگه، من چه حقی دارم که طاقت نیارم و جا بزنم؟؟ دارم؟؟ ندارم... رحم کن بر روح ناتوانم، رحم کن بارالها، من ضعیف تر از اونی هستم که یه زمستون سخت و سرد دیگه رو از سر بگذرونم.
باران سیفی
۰۳ تیر ۸۹ ، ۲۳:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
قطعه موسیقی زیبای کیهان کلهر رو گوش می کنم، آواز دشتی، آهنگ 8 ام از آلبوم Silk Road Journey. اسم این قطعه رو گذاشتم بارون برای خودم، گوش می دم و غرق می شم تو افکارم...
من عاشق این قطعه ام و عاشق هر آونچه منو به یاد تو بندازه، همیشه جدا شدن از خودی خودم به معنای نزدیک تر شدنم به تو نیست، گاهی اوقات هر قدر بیشتر تو خودم غرق بشم حضور تو رو بیشتر درک می کنم...دلم برات تنگ شده، مدتی می شه در محضرت حضور دارم اما نیستم، مدتی می شه بی تو با تو ام، مدتی می شه درست ننشستم باهات حرف بزنم، مدتی می شه رابطه مون انگار دیگه مثه قدیما نیست. مدتی می شه حس می کنم دارم ازت دور می شم، فاصله می گیرم، روزمره گی هم خوب داره می پوشونه این فاصله رو که هر روزم بیشتر و بیشتر میشه اتفاقا، اتفاقا!؟ یعنی واقعا اتفاقیه؟؟ دوستت دارم. می دونی که دوستت دارم، فاصله ای بین قلب من و تو نیست، به هر کی هر دروغی بگم اینو نمی تونم از تو پنهان کنم...دوستت دارم؟؟
مراقبم باش، هستی؟؟ پس چرا هر روز که می گذره برای خودم و تو دلتنگ تر می شم...تو مالک و صاحب اخیار منی، دوست داشتی امتحانم کنی، یه بار دیگه، اصلا هزار بار دیگه، من چه حقی دارم که طاقت نیارم و جا بزنم؟؟ دارم؟؟ ندارم... رحم کن بر روح ناتوانم، رحم کن بارالها، من ضعیف تر از اونی هستم که یه زمستون سخت و سرد دیگه رو از سر بگذرونم.
باران سیفی
۰۳ تیر ۸۹ ، ۲۳:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
کوچیکی ام یادم رفته بود، اونقدر غرق خودم شده بودم که داشتم همه چیزو از دست می دادم. اومدم با خودم حرف بزنم و به خودم بگم: باور کن اونقدر کوچیکی که قبل از اونکه به خودت بجنبی همه چیز تموم شد، حواستو جمع کن غافل نمونی، بیدار شو، یادت نره اصلت، یادت نره هدفت، یادت نره...
گاهی اونقدر غرق می شیم تو آرزوها و افکارمون که غافل می مونیم از همه چی. غافل... 
یادت باشه حبِّ همه چیز از بین رفتنیِ جز خودش، یادت باشه دنیا کوتاهتر و حقیرتر از اونیه که فریبشو بخوری و بتونی بهش اعتماد کنی. یادت باشه کوچیکی، خیلی کوچیک، اما باید بار سنگینی رو به سلامت ببری از این گذرگاه پر خطر، یادت باشه، همین.
باران سیفی
۰۱ تیر ۸۹ ، ۱۸:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر