طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

باران سیفی
۲۵ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۰:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
این نفس آدمی محل شبهه و اشکال است. هرگز به هیچ وجه نتوان ازو شبهه و اشکال را بردن، مگر که عاشق شود. بعد از آن درو شبهه و اشکال نماند که حُبُّکَ الشَّییَ یُعمِی وَ یُصُمُّ. ابلیس چون آدم را سجود نکرد و مخالفت امر کرد گفت ذات من از نار است و ذات او از طین، چون شاید که عالی ادنی را سجود کند؟ چون ابلیس را به این جرم و مقابلگی نمودن و با خدا جدال کردن لعنت و دور کرد، گفت: «یا رب آه! همه تو کردی و فتنه تو بود؛ مرا لعنت می کنی و دور می کنی؟» و چون آدم گناه کرد حق تعالی آدم را از بهشت بیرون کرد. حق تعالی به آدم گفت که: «ای آدم چون من بر تو گرفتم و بر آن گناه که کردی زجر کردم چرا با من بحث نکردی؟ آخر تو را حجت بود، نمی گفتی که همه از توست و تو کردی؛ هر چه تو خواهی در عالم آن شود و هر چه نخواهی هرگز نشود. اینچنین حجت راست مبین واقع داشتی، چرا نگفتی؟». گفت: «یا رب، می دانستم الا ترک ادب نکردم در حضرت تو و عشق نگذاشت که مواخذه کنم»...
باران سیفی
۲۵ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۴:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً
باران سیفی
۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
عشق یعنی معنی بالا بلند، عشق یعنی دوری از هر دام و بند 
عشق یعنی آتش اندر جان شدن، سوختن در آتش و درمان شدن
عشق یعنی ناله های فاطمه، خطبه خواندنهای او بی واهمه
عشق یعنی در تب و تاب علی، نام مولا بر زبان راندن جلی
عشق یعنی ماجرای کوچه ها، دانی آیا بر سرش آمد چه ها
فاطمه معنای عشق برتر است، ذوب در مولا و میرش حیدر است
فاطمه دستش بدامان علیست، عشق بازیهای زهرا منجلیست
عشق یعنی جان نثاری پشت در، از پی مولا دوید آسیمه سر
دست مولا را به هم پیچیده دید، از پی مولا و عشق خود دوید
گفت مولایم رهانیدش ز بند، روبهان حیله گر گیرید پند
بر سر پیمان خود جان را نهاد، هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد
گفتش او جانم چه باشد بهر یار، میکنم قربانیش دار و ندار
عشق یعنی عشق زهرا و علی، جان یکی اندر دو قالب تن گلی
اینچنین مولای من تعلیم داد، درس عشق اندر نهاد من نهاد
نام زهرا دین و هم دنیای ماست، عشق پاکش آخرین سودای ماست
اول و آخر رضای فاطمه، منتهای آرزوی ما همه

«مجید امیری»

باران سیفی
۲۳ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یعنی حالا چی کار می تونم کنم؟ چی می شه؟ ای بابا، باز من خواستم یه کاری انجام بدم به طرزی کاملا مخفیانه! که همه فهمیدن. یعنی در این یه مورد اصلا استعداد ندارم ها : ( هیچ وقت نتونستم احساسم رو مخفی کنم، این بار هم...البته اعتراف می کنم زیادم از اینکه متوجه شدی ناراحت نیستم. هر چند تو هم پنهان کاری بلد نیستی ;) این به اون در...
باران سیفی
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۶:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یعنی حالا چی کار می تونم کنم؟ چی می شه؟ ای بابا، باز من خواستم یه کاری انجام بدم به طرزی کاملا مخفیانه! که همه فهمیدن. یعنی در این یه مورد اصلا استعداد ندارم ها : ( هیچ وقت نتونستم احساسم رو مخفی کنم، این بار هم...البته اعتراف می کنم زیادم از اینکه متوجه شدی ناراحت نیستم. هر چند تو هم پنهان کاری بلد نیستی ;) این به اون در...
باران سیفی
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۶:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
برات خوشحالم و امیدوارم به زودی زود قدم تو راهی تازه بگذاری با همسفری واقعی و لایق تویی تو. به شادی تو شادم و به اندازه نگرانی هات، نگران و می خوام مطمئنت کنم از این به بعد هرجای این دنیای بزرگ که باشی فرقی نداره چون دل من با توست...دوستت دارم و برات آرزوی بهترین ها رو می کنم، نه به اندازه خوبی های بی حدت که به اندازه مهر و بزرگی یکتا خالق عالم عزیزم
باران سیفی
۲۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
دوست دارم برفراز بلندترین کوهها بشینم و زیر بارون به تو و این همه مهر بی حد فکر کنم، دوست دارم بالای بلندترین قله های بلند خونه کنم، بالای بالا، بالاتر از همه ابرها
باران سیفی
۲۰ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۰:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بنده​ام گر به لطف می​خوانی/ حاکمی گر به قهر می​رانی

کس نشاید که بر تو بگزینند/ که تو صورت به کس نمی​مانی

ندهیمت به هر که در عالم/ ور تو ما را به هیچ نستانی

گفتم این درد عشق پنهان را/ به تو گویم که هم تو درمانی

بازگفتم چه حاجتست به قول/ که تو خود در دلی و می​دانی

نفس را عقل تربیت می​کرد/ کز طبیعت عنان بگردانی

عشق دانی چه گفت تقوا را/ پنجه با ما مکن که نتوانی

چه خبر دارد از حقیقت عشق/ پای بند هوای نفسانی

خودپرستان نظر به شخص کنند/ پاک بینان به صنع ربانی

شب قدری بود که دست دهد/ عارفان را سماع روحانی

رقص وقتی مسلمت باشد/ کآستین بر دو عالم افشانی

قصه عشق را نهایت نیست/ صبر پیدا و درد پنهانی

سعدیا دیگر این حدیث مگوی/ تا نگویند قصه می​خوانی

باران سیفی
۱۹ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بنده​ام گر به لطف می​خوانی/ حاکمی گر به قهر می​رانی

کس نشاید که بر تو بگزینند/ که تو صورت به کس نمی​مانی

ندهیمت به هر که در عالم/ ور تو ما را به هیچ نستانی

گفتم این درد عشق پنهان را/ به تو گویم که هم تو درمانی

بازگفتم چه حاجتست به قول/ که تو خود در دلی و می​دانی

نفس را عقل تربیت می​کرد/ کز طبیعت عنان بگردانی

عشق دانی چه گفت تقوا را/ پنجه با ما مکن که نتوانی

چه خبر دارد از حقیقت عشق/ پای بند هوای نفسانی

خودپرستان نظر به شخص کنند/ پاک بینان به صنع ربانی

شب قدری بود که دست دهد/ عارفان را سماع روحانی

رقص وقتی مسلمت باشد/ کآستین بر دو عالم افشانی

قصه عشق را نهایت نیست/ صبر پیدا و درد پنهانی

سعدیا دیگر این حدیث مگوی/ تا نگویند قصه می​خوانی

باران سیفی
۱۹ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر