طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

I know I’m waiting
Waiting for something
Something to happen to me
But this waiting comes with
Trials and challenges
Nothing in life is free
I wish that somehow
You’d tell me out aloud
That on that day I’ll be OK
But we’ll never know cause
That’s not the way it works
Help me find my way

My Lord show me right from wrong
Give me light make me strong
I know the road is long
Make me strong
Sometimes it just gets too much
I feel that I’ve lost touch
I know the road is long
Make me strong

I know I’m waiting
Yearning for something
Something known only to me
This waiting comes with
Trials and challenges
Life is one mystery
I wish that somehow
You’d tell me out aloud
That on that day you’ll forgive me
But we’ll never know cause
That’s not the way it works
I beg for your mercy

My Lord show me right from wrong
Give me light make me strong
I know the road is long
Make me strong
Sometimes it just gets too much
I feel that I’ve lost touch
I know the road is long
Make me strong
باران سیفی
۰۹ تیر ۹۱ ، ۱۱:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
عزیزم جلوی چشمام پرپر می زنه و من غرق حسرت و داغم
حسرت محبتی که باید نثارش می کردم ونکردم، کوتاهی هایی که نباید می کردم وکردم
حسرت ناتوانی و عجز خودم و بقیه وقتی نمی تونیم هیچ کاری برای کم کردن رنجش کنیم
چه دردی داره وقتی تلاش سختش رو برای نجات از وضعیتش می بینم و نهایت ناتوانی انسان رو درک می کنم
وقتی تقلای بی فایده اش رو برای حرف زدن و حرکت کردن می بینم و کاری از دستم بر نمیاد
و نمی دونی وقتی حسرتش رو برای میل به نگاه کردن به عزیزانش می بینم و ناتوانی برای برگردوندن نگاهش، چقدر عذاب آوره
وقتی حتی نمی تونه برای دقایقی پلکهاش رو روی هم بگذاره تا چشمهای خشک و خسته اش قدری آروم بگیره
چه عذابیه وقتی حرکت لبهای بی جونش رو از بین تمام لوله ها و باندهای دور دهنش به تمنای آب می بینم و نمی تونم بهش بدم
وقتی تن کبود و ورم کرده اش رو می بینم که حتی قادر نیست کوچکترین حرکتی کنه
وقتی ساعت ملاقات تموم می شه و با همه وجود ناتوانش زبون می شه به تمنای موندن و گریزی نیست
دلتنگتم عزیز، بی تاب نگاه پر مهر و سکوت پر معنات وقتی بی صدا می نشستی کنارم و زل می زدی به منی که بی تفاوت و سخت مشغول کارم بودم
وقتی دیگه مدتی بود نه از تنهایی ناله می کردی و نه از درد و من هنوز نفهمیده بودم عمق دردت رو و به خیالم می شد به این همه تنهایی عادت کرد، وای که چه خام و نادون بودم، وای که چه قدر نشناس و بی وفا بودم...
و براستی روزی خواهد آمد که هیچ چیزی از مال و فرزند و اندوخته، جز عمل، یاور انسان و تنهایی پر غربتش نیست....
التماس دعا...
باران سیفی
۰۸ تیر ۹۱ ، ۲۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است

" قیصر امین پور"
باران سیفی
۰۴ تیر ۹۱ ، ۲۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باران سیفی
۰۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باران سیفی
۰۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
خداوند تعالی چیزی را مهمل نگذارد جز آنکه آنرا به قدر آن کفایت دهد گرچه این با عقل ها مخالف افتد و بر چشم ها تشویش افکند....

منازل السائرین
باران سیفی
۰۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر