وووووووو
فکررر کن، نیدونستم تا این حد زبان ناطق و کارسازی دارم. نه، این جور وقتا می گن دم مسیحایی ;)
یعنی خدایی اش ها خودم تو کف اش موندم. با دو کلوم حرف تازه اونم وقتی که همچینام سر کیف نبودم! زندگی طرف رو از این رو به اون رو کردم و کلا چنان تغییر شگرفی تو زندگی اش ایجاد کردم که خانواده اش که هیچ، خودشم باورش نمی شد چیکار کرده!! امان از اون روزی که من بخوام نطق کنم و بشم معلم اخلاق و مشاور خانواده! فکر کن یعنی کاری کردم که کل و هم اجمعین همه تو چرایی اش و سرعت عمل و تحول و اینا موندن. البته گفته باشم، به خودم افتخار می کنم که باعث شدم دو تا قمری بالاخره برن سر خونه زندگی اشون ها. فقط نیدونم چرا کوزه خودم شکسته اس!؟ :-|