تو را غیر این غذای خواب و خور غذای دیگری است که اَبِیتُ رَبِّی یُطعُمِنی وَ یُسقِینِی. درین عالم آن غذا را فراموش کرده ای و به این مشغول شده ای و شب و روز تن را می پروری. آخر این تن اسب توست و این عالم آخور اوست و غذای اسب غذای سوار نباشد. او را به سر خود خواب و خوری است و تنعمی است. اما سبب آنکه حیوانی و بهیمی بر تو غالب شده است: تو بر سر اسب در آخور اسبان مانده ای و در صف شاهان و امیران عالم بقا نداری. دلت آنجاست، اما چون تن غالب است، حکم تن گرفته ای و اسیر او مانده ای.
«فیه ما فیه»