ز آسمان بگذرم ار بر منت افتد نظری، ذره تا مهر نبیند به ثریا نرسد
جمعه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۴۸ ب.ظ
از اون وقتاییه که منم و تو و نگاه و سکوت ....
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام
خون دل عکس برون میدهد از رخسارم
پرده مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
چون تو را در گذر ای یار نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاک درش با که بود بازارم
....
۹۱/۱۱/۲۰