از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد، میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۰۰ ب.ظ
الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد، ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت. ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت، ای حی بی ذلت ای معطی بی فطرت و ای بخشنده بی منت، ای داننده رازها، ای شنونده آوازها، ای بیننده نمازها، ای شناسنده نامها ، ای رساننده گامها، ای مبر از عوایق، ای مطلع بر حقایق، ای مهربان بر خلایق، عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر و بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.
الهی کجا باز یابم آن روز که تو ما را بودی و من نبودم، تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم...
خواجه عبدالله انصاری
۹۱/۰۳/۲۵