نفحات نور...
پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ۱۱:۲۰ ق.ظ
آن روز گِل بودم، می گریختم، امروز همه دل شدم در می آویزم. اگر آن روز به یک گل دوست نداشتم امروز به غرامت آن به هزار دلت دوست می دارم...
پی نوشت: برای اینکه بدونی یه چیزی هست اما نگفتنی همین بس که بدونی صد بار نوشتم و پاک کردم و نشد...
هر چی هست شیرینه و زیبا، لطیف و پاک...
پی نوشت: برای اینکه بدونی یه چیزی هست اما نگفتنی همین بس که بدونی صد بار نوشتم و پاک کردم و نشد...
هر چی هست شیرینه و زیبا، لطیف و پاک...
۹۰/۰۷/۲۱