وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ
جمعه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ب.ظ
بعضی ها را دیده ام که از وقت کم شکایت می کنند. انها می گویند: «حیف که نمی رسیم. گرفتاریم. وقت نداریم. عقبیم...». اینها واقعا بیمار خیالبافی هیا کودکانه خود هستند. وقت، علی الاصول، بسیار بیش از کیسه های مان داریم: وقی که تباه می کنیم، می سوزانیم، به بطالت می گذرانیم. بسیاری از ما می توانیم پنج برابر، ده برابر، یا بیش برابرِ آنچه کار می کنیم، کار کنیم، یاد بگیریم، بیافرینیم، تغییر بدهیم.
انسان شهری، عجیب در بیکارگی و بطالت فرو رفته است: بهانه جویی، وراجّی، شوخی های مبتذل خجالت آور، همیشه در انتظار حادثه یی غریب و دگرگون کننده: اگر نه معجزه یی، دست کم کرامتی... و ناگهان حل شدن جمیع مشکلات... اما این نوع برخورد با زندگی فقط تباه کردن زندگی ست...
یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی
۹۰/۰۶/۲۵