در خلاف آمد عادت بطلب کام که من، کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۸۹، ۰۸:۳۰ ب.ظ
چرا برای بقیه عجیبه که من این همه تضاد تو وجودم کنار هم جمع شده؟! بنظر من هم بقیه عجیبن که خوبی های بعضی چیزا رو از دست می دن واسه خاطر همین ادعای یه دست بودنشون!
می دونی، آدم خوبه از هر چیزی خوبی هاشو داشته باشه، تا نه زیاده روی افراط و نه محرومیت تفریط از بهره بردن از نعمات و آفریده های پروردگار رحیم محرومش نکنن و فکر کنم زندگی متعادل، اگررررر بتونیم انجامش بدیم، همون سعادت و خوشبختی ابدیه. اینا رو نگفتم که بزنی جاده خاکی و فکر کنی الان تو بهشت عدن خودم زیر درختا نشستم تو اوج خوشبختی و سعادت رو مزه مزه می کنم هر ثانیه عمرم هاا. نه، این بیانات حکیمانه در واقع رویای من هستن!
در ضمن اگه قرار بود به میل دل بقیه زندگی کنم، الان معلوم نبود چه شکلی و کجای دنیا بودم
راحتم بزار، من یه عقل دارم، یه دین و یه مذهب، یه دل هم دارم که عاشق همین خل بازی هاشم :) تضادی در کار نیست وقتی یه ساربون راهبر همه اینا است، که اگر چه این نهایت آرزوی منه که باشه، اما فعلا همین امید خودش کلیه در حد زمینی ساده ای چون من...
در ضمن اگه قرار بود به میل دل بقیه زندگی کنم، الان معلوم نبود چه شکلی و کجای دنیا بودم
راحتم بزار، من یه عقل دارم، یه دین و یه مذهب، یه دل هم دارم که عاشق همین خل بازی هاشم :) تضادی در کار نیست وقتی یه ساربون راهبر همه اینا است، که اگر چه این نهایت آرزوی منه که باشه، اما فعلا همین امید خودش کلیه در حد زمینی ساده ای چون من...
۸۹/۰۷/۰۴