طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

بهم ‌ریختگیِ دهشتناکِ غوغای سکوت

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۳۰ ب.ظ
من فروتن بوده‌ام و به فروتنی، از عمقِ خواب‌های پریشانِ خاکساریِ خویش تمامیِ عظمتِ عاشقانه‌ی انسانی را سروده‌ام تا نسیمی برآید. نسیمی برآید و ابرهای قطرانی را پاره‌پاره کند. و من به‌سانِ دریایی از صافیِ آسمان پُرشوم ــ از آسمان و مرتع و مردم پُر شوم.
تا از طراوتِ برفیِ آفتابِ عشقی که بر افقم می‌نشیند، یک‌چند در سکوت و آرامشِ بازنیافته‌ی خویش از سکوتِ خوش‌آوازِ «آرامش» سرشار شوم ــ چرا که من، دیرگاهی‌ست جز این قالبِ خالی که به دندانِ طولانیِ لحظه‌ها خاییده شده است نبوده‌ام؛ جز منی که از وحشتِ خلأِ خویش فریاد کشیده است نبوده‌ام..
به خود گفتم: «ــ هان! من تنها و خالی‌ام.
به‌هم‌ریختگیِ دهشتناکِ غوغای سکوت و سرودهای شورش را می‌شنوم، و خود بیابانی بی‌کس و بی‌عابرم که پامالِ لحظه‌های گریزنده‌ی زمان است.
عابرِ بیابانی بی‌کس‌ام که از وحشتِ تنهاییِ خود فریاد می‌زند...
من تنها و خالی‌ام و ملتِ من جهانِ ریشه‌های معجزآساست
من منفذِ تنگ‌چشمیِ خویش‌ام و ملتِ من گذرگاهِ آب‌های جاویدان است
من ظرافت و پاکیِ اشک‌ام و ملتِ من عرق و خونِ شادی‌ست...
آه، به جهنم! ــ پیراهنِ پشمینِ صبر بر زخم‌های خاطره‌ام می‌پوشم و دیگر هیچ‌گاه به دریوزگیِ عشق‌های وازده بر دروازه‌ی کوتاهِ قلب‌های گذشته حلقه نمی‌زنم...
۸۹/۰۳/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
باران سیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی