هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۲:۳۱ ب.ظ
یار خوش چیزی است، زیرا که یار از خیال یار قوّت می گیرد و می بالد و حیات می گیرد. چه عجب می آید مجنون را خیال لیلی قوّت می داد و غذا می شد؟ جایی که خیال معشوق مجازی را این قوت و تاثیر باشد که یار او را قوّت بخشد، یار حقیقی را چه عجب می داری که قوّتش بخشد خیال او در صورت و غیبت؟ چه جای خیال است؟ آن خود جان حقیقتهاست، آن را خیال نگویند...عالم بر خیال قائم است و این عالم را حقیقت می گویی، جهت آنکه در نظر می آید و محسوس است و آن معانی را که عالم فرع اوست، خیال می گویی؟ کار به عکس است. خیال خود، این عالم است که آن معنی صد چو این پدید آرد و بپوسد و خراب شود و نیست گردد و باز عالم نو پدید آرد بِه، و او کهن نگردد منزّه است از نوی و کهنی. فرعهای او متّصفند به کهنی و نوی و او که محدث اینهاست از هر دو منزّه است و ورای هر دوست.
۸۹/۰۲/۳۰
لا معبود الا الله .............
لا معشوق الا الله................