نقش خیال
دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۸، ۰۹:۲۲ ب.ظ
اگر راهها مختلف است اما مقصد یکی است. نمی بینی که راه به کعبه بسیار است؟ پس اگر در راهها نظر کنی اختلاف عظیم و مباینت بی حد است اما چون به مقصود نظر کنی همه متفق اند و یگانه و همه را درونها به کعبه متفق است و درونها را به کعبه ارتباطی و عشقی و محبتی عظیم است که آنجا هیچ خلاف نمی گنجد. آن تعلق نه به کفر است و نه به ایمان. آمدیم اکنون آدمیان در اندرون دل، از روی باطن، محب حقند و طالب اویند و نیاز بدو دارند و چشمداشت هر چیزی ازو دارند و جز وی را بر خود قادر و متصرف نمی دانند. بر اندیشه گرفت نیست و درون عالم آزادی است زیرا اندیشه ها لطیفند؛ بر ایشان حکم نتوان کردن که نحن نحکم باظاهر والله یتولی السرائر. آن اندیشه ها را حق تعالی پدید می آورد در تو. تو نتوانی آنرا به صد هزار جهد و لاحول از خود دور کردن. پس آنچه می گویند که خدا را آلت حاجت نیست، نمی بینی که آن تصورات و اندیشه ها را در تو چون پدید می اورد، بی آلتی و بی قلمی و بی رنگی؟
چنانکه اجسام را عالم است، تصورات را عالم است و تخیلات را عالم است و توهمات را عالم است و حق تعالی ورای همه عالمهاست- نه در داخل است و نه خارج. اکنون تصرفات حق را درنگر درین تصورات که انها را بی چون و چگونه و بی قلم و آلت مصور می کند. آخر این خیال یا تصور، اگر سینه را بشمافی و بطلبی و ذره ذره کنی آن اندیشه را درو نیابی؛ در خون نیابی و در رگ نیابی، بالا نیابی، زیر نیابی، در هیچ جزوی نیابی بی جهت و بی چون و چگونه و همچنین نیز بیرون نیابی. پس چون تصرفات او درین تصورات بدین لطیفی است که بی نشان است، پس او که آفریننده این همه است بنگر که او چه بی نشان باشد و چه لطیف...
۸۸/۱۱/۱۲