وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ...
«سوره ق، آیه 16»
حق عظیم نزدیک است به تو. هر فکرتی و تصّوری که می کنی او ملازم آن است زیرا آن تصّور و اندیشه را او هست می کند و برابر تو می دارد. الّا او را از غایت نزدیکی نمی توانی دیدن...
مثلا کسی که در حمّام رفت، گرم شد، هر جا که در حمّام می گردد، آتش با اوست و از تاثیر تاب آتش گرمی می یابد، الّا آتش را نمی بیند. چون بیرون آید و آن را معیّن ببیند و بداند که از آتش گرم می شوند، بداند که آن تاب حمّام نیز از آتش بود. وجود آدمی نیز حمّامی شگرف است، درو تابش عقل و روح و نفس همه هست. الّا چون از حمّام بیرون آیی و بدان جهان روی، معیّن ذات عقل را ببینی و ذات نفس و ذات روح را مشاهده کنی، بدانی که آن زیرکی از تابش عقل بوده است معیّن، و آن تلبیسها و حیل از نفس بود و حیات اثر روح بود معیّن، ذات هر یکی را ببینی. الّا مادام که در حمّامی آتش را محسوس نتوان دیدن الّا به اثر. چنانکه کسی هرگز آب روان ندیده است، او را چشم بسته در آب انداختند، چیزی تر و نرم بر جسم او می زند، الّا نمی داند که آن چیست. چون چشم بگشایند بداند معیّن که آن آب بود. اوّل به اثر می دانست، این ساعت ذاتش را ببیند. پس گدایی از حق کن و حاجت از او خواه، که هیچ ضایع نشود که ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ...
مولانا