کار نه تنها کردِ بنده دارد، بلکه کار، خواستِ خدا دارد، بنده به کوشش تنهایی خویش، نجات خویش کی تواند؟
«وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» ﴿نحل ۴۴﴾
بدان که تفّکر پژوهندگی بصیرت است، برای دریافتن جستنی. و آن را سه نوع باشد: تفّکر در عین توحید، تفکّر در لطایف صنع او، تفّکر در معنیهای اعمال و احوال.
و تفّکر در عین توحید، برجَستن دربجر جُحود (انکار) است: از آن وا نرهد، جز با عصمتِ چنگ زدن به ضیاء کشف و تمسّک به علم ظاهر.
و تفّکر در معانی اعمال و احوال آن است که رهنوردیِ طریقِ حقیقت را آسان کند.
و رهایی از تفّکر بر عینِ توحید، به سه چیز باشد: با دانستن ناتوانی عقل، با نومیدی از واقف شدن بر غایات، با عصمتِ چنگ زدن به دستاویز تعظیم.
و درک لطایف صنع، به سه چیز باشد: با حسن نظر بر مبادی منّتها، و پذیرفتن دعوتهای اشارتها، و وارستن از بندگی شهوتها.
وقوف بر تفّکر مراتب اعمال و احوال، به سه چیز باشد: هم صحبتی جستن با علم، حذر کردن از رسوم*، شناسایی مواقع بارانهای سودمند*....
* عبدالرزاق کاشانی آن را شریعت معنی می کند، و سلوک و صفات شخصی صوفی از روی ظاهر.* همان که خداوند در دلهای عارفان می باراند، از ابرهای حکمت ربّانی خویش...