خدایا به تو پناه می برم
از افراط متعصبان کور...
از تفریط بی خبران مست...
خدایا به تو پناه می برم
از نادانی مدعیانی که تیشه به ریشه دین می زنن
خدایا به تو پناه می برم
از ترس اینکه نکنه دلزدگی و غم و خشم از این گروه منو به دسته کور دلایی هدایت کنه که دسته اول رو بهونه کردن و از خودشون فرار می کنن...
بتو پناه می برم
از اونایی که جا زدن زیر بار مسئولیت و کم آوردن به هردلیل و پناه به مستی آوردن برای فراموشی از شرمندگی اشتباه و بیچارگی...
کجا رفته اصل دین؟ فطرت کی گم شده، کجاست؟
هر دو دسته گمراهن، هر دو فرار می کنن و هر دو به خیالشون راهشون درست ترینه، اولی ها از جهنم آخرت به بهشت خیالی اخروی پناه بردن و دومی ها از جهنم دنیا به بهشت خیالی دنیوی، هر دو مغبونن به یه اندازه...
می ترسم، خیلی می ترسم، از هر دو می ترسم، این هر دو بهونه ان، از خودم می ترسم، از جدایی از تو، از دور شدن از تو...
بهشت دنیا و آخرت فرق ندارن با هم، جهنم دنیا و آخرت فرقی با هم ندارن وقتی تو دور باشی ازم، چه دنیا باشم چه اون ور، جهنمه کل کائنات، چه محسوس برای تن خاکی، چه قابل درک برای روح... وقتی با توام بهشته کل عالم چه اینجا روی زمین، چه اون طرف، تو آسمونا...تمام فرق دنیا و آخرت تو از بین رفتن حجاب ها است، تو واضح تر شدن، تو کامل شدن درک محدود شده ما به حکم خاک
اومدیم اینجا، بهشت و جهنم کوچیکی رو با محدود کردن آلام و لذتهای روحی و جسمی نشونمون دادی و ساکنمون کردی اینجا تا آماده درک و پذیرش اصلش بشیم، آماده و آگاه از بزرگترین دردهای آفرینش تو جهنم دوری ات، آماه و لایق بهشت وصالت
وگرنه چه لزومی داشت، انسانت، اشرف مخلوقاتت رو بیاری رو این زمین خاکی، جداش کنی از خودت، بهش فرصت بدی، بهشت و جهنم خلق کنی، وسوسه بذاری، احساس و اختیار بدی، این همه آفرینش واسه خاطرش، که چی؟؟...
جهنم دوری از توست چه روی زمین چه آسمون، بهشت هم لذت وصل توست چه فرقی داره کجا، که هر جا تو باشی بهشته...
پناهم بده، از هر دو دسته، از فریب، از ضعف منطق و عقل که محدوده، از بی تابی روح که دوره از تو، از کم صبری وجود و بی طاقتی که می شه دست آویز دشمنت برای فریبم...
پناهم بده، پناهم بده، به حرمت ماه ات، به حرمت وعده حقت
اختیار چه معنی داره اگه نتونم دنیام رو بهشت کنم به کنارت بودن و از جهنم دوری و غفلت از تو فرار کنم تا به پاداشش وصال ابدی نصیبم کنی یا داغ هجران سوازنندت رو برام ابدی کنی...
می ترسم، از گم شدن، از ضعف، حتی از تنهایی رو این خاک سرد و تاریک...
پناهم بده
پناهم بده که جز تو پناهی ندارم
ای مهربانترین مهربانان