طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طـــه

وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى

طبقه بندی موضوعی

۳۷ مطلب در فروردين ۱۳۸۹ ثبت شده است

باران سیفی
۳۱ فروردين ۸۹ ، ۲۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
باران سیفی
۳۱ فروردين ۸۹ ، ۲۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
روی خلاص نیست بجهد از کمند او

مستوجب ملامتی ای دل که چند بار
عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او

آن بوستان میوه شیرین که دست جهد
دشوار میرسد به درخت بلند او

گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش
لیکن وصول نیست به گرد سمند او

سر در جهان نهادمی از دست او ولیک
از شهر او چگونه رود شهربند او

چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق
تا جز در او نظر نکند مستمند او

نومید نیستم که هم او مرهمی نهد
ور نه به هیچ به نشود دردمند او

او خود مگر به لطف خداوندیی کند
ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او

سعدی چو صبر از اوت میسر نمیشود
اولیتر آن که صبر کنی بر گزند او

باران سیفی
۳۱ فروردين ۸۹ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
تو جای من بودی چیکار می کردی؟ یه جمعه زیبای بهاری همه از صبح رفتن دشت و دمن پی حال و حول، توی دیوونه دیشب خودت زدی به مریضی که امروز تنها بمونی خونه به خیال اینکه به درسات برسی. به درس که نرسیدی هیچ، درست همون مرضی که دیشب مصلحتی دچارش شده بودی بیاد سراغت! از تفریح مونده و از درس رونده...بی معرفتا معلوم نیست چقدر داره بهشون خوش می گذره یه زنگ که نزدن حالی بپرسن هیچ، نمی کنن یه جات چه خالیه بگن حداقل دلم خوش باشه...
باران سیفی
۲۷ فروردين ۸۹ ، ۱۵:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بله. دیگه باید کم کم باور کنم که روزای خوش و سرد زمستون تموم شده و حتی خنکای روح بخش و جان افزای بهار هم داره نفس های آخر رو می کشه. حیف، تو زمستون همیشه برای دلگرمی و نزدیکتر شدن بهونه هست! اما گرما آدما رو خسته و عصبی می کنه. برف سپید سرکوه هم آب می شه و رنگ محبوبم از طبیعت محو...من عاشق سرمای بیرون و گرمای درونم
(;
باران سیفی
۲۶ فروردين ۸۹ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بله. دیگه باید کم کم باور کنم که روزای خوش و سرد زمستون تموم شده و حتی خنکای روح بخش و جان افزای بهار هم داره نفس های آخر رو می کشه. حیف، تو زمستون همیشه برای دلگرمی و نزدیکتر شدن بهونه هست! اما گرما آدما رو خسته و عصبی می کنه. برف سپید سرکوه هم آب می شه و رنگ محبوبم از طبیعت محو...من عاشق سرمای بیرون و گرمای درونم
(;
باران سیفی
۲۶ فروردين ۸۹ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها

ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها

گر در طلب رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهلست بیابانها

هر تیر که در کیشست گر بر دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها

هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها

باران سیفی
۲۶ فروردين ۸۹ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها

ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها

گر در طلب رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهلست بیابانها

هر تیر که در کیشست گر بر دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها

هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها

باران سیفی
۲۶ فروردين ۸۹ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلطان غم هر آنچه تواند بگو بکن
من برده ام به باده فروشان پناه از او
...
باران سیفی
۲۵ فروردين ۸۹ ، ۱۹:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلطان غم هر آنچه تواند بگو بکن
من برده ام به باده فروشان پناه از او
...
باران سیفی
۲۵ فروردين ۸۹ ، ۱۹:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر